اولین گام در ترجمه کتاب، انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه است. کلمه «مناسب» در اینجا برای هر مترجمی، معنی متفاوتی دارد. یک مترجمی کتابی را مناسب میداند که خوب بفروشد و یکی دیگر کتابی را مناسب میبیند که باعث تقویت رزومهاش در جلسه مصاحبه دکترا شود و یکی دیگر کتابی را مناسب میداند که واقعاً از نظر محتوایی و علمی برای خوانندههایش مفید باشد. راههای مختلفی برای انتخاب کتاب مناسب برای ترجمه وجود دارد که در نوشتههای بعدی به آن خواهم پرداخت.
گام بعدی بعد از انتخاب کتاب، پیدا کردن ناشری است که حاضر شود با سرمایه خودش کتاب شما را بعد از آمادهسازی، چاپ و منتشر کند. بدیهی است که میتوانید به دلایلی مانند عجله داشتن، کل هزینههای چاپ کتاب را خودتان بدهید.
برای پیدا کردن ناشر سرمایهگذار معمولاً باید حدود ۲۵ درصد کتاب را ترجمه و تایپ کنید و به همراه یک پروپوزال خوب که شامل جامعه هدف، دلایل ترجمه کتاب، دلایل موفقیت کتاب و… را به ناشران مرتبط با موضوع کتاب نشان بدهید و آنها را به سرمایهگذاری ترغیب کنید. این مرحله شاید سختترین مرحله ترجمه کتاب باشد؛ پس ناامید نشوید و تمام تلاشتان را بکنید. در این مرحله قراردادهای مختلفی بین مترجم و ناشر بسته میشود: مثلاً ممکن است درصدی از قیمت پشت جلد کتاب برای مترجم اختصاص داده شود و یا ناشر برای همیشه کل امتیاز کتاب را از مترجم بخرد.
این مرحله گاهی جایش با مرحله قبلی عوض میشود. مترجمان و ناشرانی که کپیرایت کتابها برایشان مهم است، قبل از شروع ترجمه کتاب، با ناشر خارجی مکاتبه میکنند و اجازه ترجمه کتاب را میگیرند؛ هر چند تقریباً هیچکدام از ناشران ایرانی این کار را نمیکنند. در پست برای ترجمه کتاب، ابتدا از ناشر اجازه بگیرید! به طور کامل در این مورد توضیح دادهام.
بعد از توافق با ناشر ایرانی و گرفتن اجازه ار ناشر خارجی، باید باقیمانده کتاب را ترجمه کنید و به ناشر ایرانی تحویل دهید. تقریباً همه ناشران فایل حروفچینیشده و آماده قبول میکنند؛ هر چند بعضی از ناشران معتبر، خودشان حروفچین، گرافیست، ویراستار و صفحهآرا دارند. پیشنهاد میکنم قبل از صفحهآرایی نهایی کتاب با ناشر هماهنگ کنید تا فایل نهایی مطابق شیوهنامه ناشر باشد و مجبور به دوبارهکاری نشوید.
در این مرحله ناشر، شابک کتاب (همان عدد ۱۳ رقمی داخل شناسنامه و پشت جلد کتاب) را دریافت میکند که یک عدد منحصربهفرد برای هر کتاب است. سپس کتاب را به سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران میفرستد تا فیپا (همان کادر مستطیلی ابتدای کتابها که مشخصات کتاب در آن نوشته شده است) بگیرد. از این مرحله به بعد است که مشخصات کتاب، آنلاین میشود و برای همه از طریق سایت کتابخانه ملی در دسترس قرار میگیرد.
یکی دیگر از مراحل ترجمه کتاب، اخذ مجوز از اداره ارشاد است. در این مرحله ناشر نسخه یا نسخههایی از کتاب را برای بررسی مواردی که خودتان بهتر میدانید، به اداره ارشاد استان میفرستد. اگر کتاب، علمی و تخصصی باشد، مشکلی در این مرحله به وجود نمیآید و در عرض چند روز، مجوز آن صادر میشود.
خان آخر ترجمه کتاب، بستن قرارداد با چاپخانه توسط ناشر و چاپ کتاب است. در این مرحله ناشر روی مواردی مانند جنس کاغذ و جلد، قیمت و… با چاپخانه به توافق میرسد و کتاب راهی چاپ میشود.
امیدوارم با خواندن این پست، دید بهتری از فرایند ترجمه و چاپ کتاب به دست آورده باشید. اگر نکته مبهمی در این پست وجود دارد، آن را در قسمت کامنتها بنویسد.
ذوب آهن موزیک...
نویسنده : ممود بازدید : 452 تاريخ : جمعه 23 شهريور 1397 ساعت: 16:28
دانایان تعلیم و تربیت، به خوبی میدانند که فرایند ارزشیابی سنتی،یا دقیقتر، ارزشیابی غیر کیفی توصیفی، بجای اینکه ارزشیابی از فعالیتها، برنامهریزیها و تدابیر آموزشی معلم و تلاشها و عملکرد دانشآموزان باشد، و یا به عنوان بخشی از فرایند آموزش و یادگیری جنبهی مستمر و تکوینی داشته باشد، به انجام آزمون و اجرای امتحانات پایانی (تراکمی )در زمانهای مشخص، با سوالات نهچندان مناسب و استاندارد، محدود شده بود. این آزمونها معمولاً زمانی انجام میگرفت که، دانشآموز و اولیا، فرصت لازم را برای جبران کاستیها و ضعفها نداشتند؛ و چون این نوع از ارزشیابی، صرفاً برای رتبهبندی بچهها صورت میگرفت، پیامدهای ناخوشایندی چون: تهدید، سرزنش، تمسخر، تحقیر، مقایسههای نابخردانه و نابجا، تقویت احساس رقابت به جای پرورش حس رفاقت و… را،در بین دانشآموزان تقویت میکرد. ولذا درچنین فضایی، پیامدهایی چون: ایجاد اضطراب، بیانگیزگی، ترک تحصیل، فرار از مدرسه، شب ا دراری، و…در پی داشت.
یکی از بدیهای ارزشیابی غیر کیفی – توصیفی این بود که، معلم پیوسته تلاش میکرد،دانشآموزان را نه برای زندگی کردن،که برای موفقیت در آزمون و امتحانات آماده کند که گویی هدف آموزش و پرورش، امتحان است، نه یادگیری؛ و دانشآموز نیز به مرور با افزایش تجارب خویش کمکم به این نتیجه میرسد که، باید شیوه و سبک یادگیری خود را،بهگونهای سازمان دهد تا مهارت لازم برای پاسخگویی به سوالات بهدست آورد و گویا آن چه از نظر معلم مهم است، پاسخ صحیح به سوالات است و نه تلاش برای کشف، جستجوگری و یادگیری عمیق در جنبههای مختلف. متاسفانه خانوادهها نیز دانسته و ندانسته، در همراهی با نظام ارزشیابی سنتی، تمام توان خود را، صرف کمک به این موضوع مینمودند. به عنوان مثال، مادران و پدران سالانه بخش قابل توجهی از درآمد خود را صرف خرید انواع کتاب های کمک آموزشی، کمک درسی، انواع تستها، کتاب کار، راهنما، و….میکردند. در پایان امتحانات، اگر دانشآموزی در مقیاس عددی (۲۰ -۰) به بالاترین عدد دست پیدا میکرد، مورد لطف و محبت معلم، مسوولین مدرسه و والدین قرار میگرفت، و خدای ناکرده، در مواردی اگر اندکی از بالاترین عدد کمتر میشد، انواع و اقسام مارکها، توسط همان افراد، بر پیشانی دانشآموزی که، پیوسته در حال «شدن »بود و، در ثانیهها کس دیگری میگردید، زده میشد. این اقدام، یک خودباوری غیرواقعی از دانشآموزانی که نمرات بالایی در آزمونها بهدست میآوردند، به وجود میآورد که، در عین حال، بسیار شکننده بود. زیرا هر آن ممکن بود در آزمونی دیگر، بهگونهای دیگر سرنوشت آنها رقم بخورد و آنوقت در دانشآموزانی که عملکرد خوبی داشتند و معمولاً تکالیف و فعالیتهای یادگیری را به درستی انجام میدادند، اما ممکن است نمرات بالایی بهدست نیاورند، احساس ضعف و ناتوانی تقویت میشد. اگر باور داشته باشیم عدد، نه بهعنوان یک نتیجهی قطعی، بلکه فقط بهعنوان یک علامت،که معلم بنابر قراردادی که دارد، نتیجهی عملکرد دانشآموز را در یک آزمون با آن علامت، نشان میدهد؛ دیگر به نمرات، آن گونه که در خانوادهها شکل گرفته و جای باز نموده، نگاه نمیکردیم. آنچه حضور موثر ارزشیابی را در فرایند آموزش، توجیه میکند، همان جنبهی بازخوردی آن، به منظور اصلاحات بعدی است. به عبارت دیگر، به جای آن که نظام ارزشیابی و اندازهگیری در خدمت آموزش، رشد و توسعهی دانش فراگیران و معلمان قرار گیرد، فرایند تدریس و یادگیری در خدمت نظام سنجش و آزمون در آمده بود و ملاک قضاوت در مورد عملکرد نظام و دانشآموز، در یک مقیاس صفر تا بیست خلاصه میشد. بنابراین جایی که اندازهگیری، سنجش و ارزشیابی تحصیلی، میتواند با اتخاذ شیوههای درست و بهرهگیری صحیح از نتایج آن، بهعنوان فعالیتی ارزشمند، هدایتکننده و ارتقا دهندهی شرایط یادگیری و عملکرد دانشآموزان باشد، با استفادهی نابجا از آن، این رکن مهم فرایند یاددهی – یادگیری، از گردونه خارج و حتی در مواردی به مانعی برای یادگیری تبدیل میگردید. بنابراین تغییر ارزشیابی نمره ای به ارزشیابی کیفی – توصیفی ضروتی بود که از سال ۱۳۷۸ در ایران شروع شد.
ذوب آهن موزیک...نویسنده : ممود بازدید : 483 تاريخ : جمعه 23 شهريور 1397 ساعت: 16:18